مولوی و عرفان | مولوی , مولانا ,شخصیت شناسی، حلاج, تفسیر , شعر

شخصیت شناسی، حلاج
تفسیر روان ابیات مثنوی، غزلیات شمس، فیه ما فیه، سخنرانی اساتید عرفان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مولوی و عرفان و آدرس molavipoet.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته. در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان پس از تایید در سایت ما قرار می‌گیرد.






کانال تلگرام صفحه اینستاگرام
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : ف. مرادبیک
تاریخ : جمعه 24 مهر 1395
نظرات


شخصیت شناسی اقطاب صوفیه

 

نام: حسین بن منصور
کنیه : حلاج
مذهب: خودش می گوید: تاکنون که پنجاه سال دارم، هیچ مذهبی اختیار نکردم.(زندگی حلاج، ص73)
محل سکونت: در بیضاء فارس به دنیا آمد. در سفر به مناطق هند و ترکستان، توانست سحر، چشم بندی و تاثیر در نفوس را بیاموزد.(عارفان ایرانی ص278)
نسب: خاندان وی آتش پرست بوده اند که بزرگشان ابوایوب شهابی نام داشت.(همان،275)
قرن: چهارم

نظر علمای تشیع درباره حلاج:
شیخ طوسی:
حلاج ساحر بوده و به دروغ ادعای وکالت امام زمان عج را نموده است.(الغیبة،401)
شیخ صدوق:
مذهب حلاج باطل است. وی تارک نماز بوده، ادعای تسخیر جن و داشتن کیمیا را دارد. (الاعتقادات فی دین الإمامیة ص 101)
شیخ مفید و علامه حلی او را لعن نموده اند، شیخ مفید می نویسد:
حلاجیه گروهی از اصحاب تصوف هستد که قائل به اباجیگری و نیز معتقد به حلول می باشند. حلاج ، ادعای تشیع می کرد هر چند ظاهر امرش همان تصوف بود.اینها گروهی ملحد و زندیق هستند.( تصحیح اعتقادات الإمامیة ص 134)
شیخ طبرسی:
از طرف صاحب الامر عج توقیعی مبتنی بر لعن حلاج وارد شده است.( الإحتجاج ج‏2، ص: 47

ساحر بودن حلاج
حلاج در سِحر، از شاگردان عبدالله کوفی بوده که فرد نامبرده در سلسله ساحران به زنی با نام سجاح می رسد که ساحره ای ماهر بوده و ادعای پیغمبری داشته است.

 حلاج و شطح
در تاریخ تصوف ایران، حلاج را کشته شطح نیز می نامند.
شطح یعنی کلمات کفرآمیزی و شرک آلودی که هیچ گونه توجیه عقلی، شرعی و عرفی ندارد و بیان این کلمات، موجب خروج از دین و ارتداد از اسلام می شود.
حلاج در آغاز نامه هایش می نوشت: من الله الی فلان بن فلان و یا من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان!
همچنین می گفت: الله خدای آسمان است و من خدای زمین هستم.
با فریضه حج مخالف بود و می گفت: به جای رفتن به حج، در اطراف من طواف نمایید.
حلاج می گفت: من خدا هستم و در زیر عبای من به جز خدا وجود ندارد.
من بودم که قوم نوح را غرق کردم، من بودم که قوم عاد و ثمود را هلاک و عذاب نمودم.(شرح شطحيات، ص: 44)
توقیع امام زمان عج در لعن حلاج
مهمترین بحثی که درباره حلاج وجود دارد، نامه ای می باشد که صاحب الزمان عج به حسین بن روح نوشتند و در آن نامه محمّد بن علىّ بن بلال، و حسين بن منصور حلّاج‏، و محمّد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى العزاقر- لعنهم اللَّه-، را لعنت کرده و از آنها برائت جستند زیرا این افراد ادعای نیابت خاص از امام زمان عج داشتند. (الإحتجاج ج‏2، ص: 478)

حلاج و نوبختی و صدوق
حلاج بعد از ادعای نیابت خاص از امام زمان عج، نامه ای به ابو سهل نوبختی که از بزرگان شیعه بود نوشت و در آن نامه ادعای بابیت خود را مطرح نمود . نوبختی در پاسخ او گفت: اگر در ادعای خود راست گو هستی باید بتوانی موی سر و ریش من را که سفید شده است، سیاه نمایی . حلاج نیز از اجابت این خواسته درماند و نرد همه رسوا شد.
حلاج به قم هم آمد و نامه‏اى به پدر شیخ صدوق نوشت و گفت : «من فرستاده امام زمان و وكيل او هستم.» چون نامه او به دست على بن بابويه رسيد، آن را پاره كرد و دستور داد که آورنده نامه حلاج را از پاها و گردن گرفته و از حجره خانه بیرون اندازند. (الغيبة ص: 401)

مرحوم داود الهامی محقق معاصر در موضوع عرفان و تصوف می نویسد:
یکی از کسانی که فتوی به قتل حلاج داد و به خط خود نوشت که او واجب القتل است حسین بن روح وکیل و نماینده خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و علمای بزرگ شیعه که معاصر حلاج بودند یعنی ابو سهل نوبختی و علی بن بابویه و مرحوم شیخ صدوق و قطب راوندی چهار تن از پیشوایان شیعه حلاج را ساحر و ملعون و مطرود خدا و رسول و امام علیه السلام دانستند و فتوی به قتل حلاج دادند.

حلاج و تقدیس ابلیس
ولی اولین کسی بود که به صراحت از آموزه تقدیس ابلیس در تصوف، پرده برداشته و علناً خود را شاگرد ابلیس خواند و عدم سجده ابلیس به حضرت آدم را ناشی از عشق او به خدا دانست و در سرتاسر کتاب "طواسین" خود به تمجید از ابلیس پرداخت .چنانکه می گوید :
صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است.(شرح شطحیات ،273)
در آسمان، یکتاپرستی و موحدّی مانند ابلیس وجود ندارد.(طواسین،42)

سرانجام حلاج
در زمان خلافت مقتدر عباسى به جرم ادعاى خدائى و «انا الحق» گفتن و سایر ادعاهاى خلاف شرع، با حکم اقطاب بزرگ صوفیه مانند جنید و علمای شیعه و اهل سنت، به قتل رسید.

شبسترى به پیروى از گفته عطار در تذکره الاولیاء میگوید:
روا باشد انا الحق از درختى
چرا نبود روا از نیکبختى‏

مولوى در مدح حلاج می گوید :
چون قلم در دست غدارى فتاد
لا جرم منصور بردارى فتاد
گفت فرعونى انا الحق گشت پست
گفت منصورى انا الحق و برست!



برچسب‌ها: شخصیت , حلاج , تقدیس ,
مطالب مرتبط با این پست
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود