نام: حسین بن منصور کنیه : حلاج مذهب: خودش می گوید: تاکنون که پنجاه سال دارم، هیچ مذهبی اختیار نکردم.(زندگی حلاج، ص73) محل سکونت: در بیضاء فارس به دنیا آمد. در سفر به مناطق هند و ترکستان، توانست سحر، چشم بندی و تاثیر در نفوس را بیاموزد.(عارفان ایرانی ص278) نسب: خاندان وی آتش پرست بوده اند که بزرگشان ابوایوب شهابی نام داشت.(همان،275) قرن: چهارم
نظر علمای تشیع درباره حلاج: شیخ طوسی: حلاج ساحر بوده و به دروغ ادعای وکالت امام زمان عج را نموده است.(الغیبة،401) شیخ صدوق: مذهب حلاج باطل است. وی تارک نماز بوده، ادعای تسخیر جن و داشتن کیمیا را دارد. (الاعتقادات فی دین الإمامیة ص 101) شیخ مفید و علامه حلی او را لعن نموده اند، شیخ مفید می نویسد: حلاجیه گروهی از اصحاب تصوف هستد که قائل به اباجیگری و نیز معتقد به حلول می باشند. حلاج ، ادعای تشیع می کرد هر چند ظاهر امرش همان تصوف بود.اینها گروهی ملحد و زندیق هستند.( تصحیح اعتقادات الإمامیة ص 134) شیخ طبرسی: از طرف صاحب الامر عج توقیعی مبتنی بر لعن حلاج وارد شده است.( الإحتجاج ج2، ص: 47
ساحر بودن حلاج حلاج در سِحر، از شاگردان عبدالله کوفی بوده که فرد نامبرده در سلسله ساحران به زنی با نام سجاح می رسد که ساحره ای ماهر بوده و ادعای پیغمبری داشته است.
حلاج و شطح در تاریخ تصوف ایران، حلاج را کشته شطح نیز می نامند. شطح یعنی کلمات کفرآمیزی و شرک آلودی که هیچ گونه توجیه عقلی، شرعی و عرفی ندارد و بیان این کلمات، موجب خروج از دین و ارتداد از اسلام می شود. حلاج در آغاز نامه هایش می نوشت: من الله الی فلان بن فلان و یا من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان! همچنین می گفت: الله خدای آسمان است و من خدای زمین هستم. با فریضه حج مخالف بود و می گفت: به جای رفتن به حج، در اطراف من طواف نمایید. حلاج می گفت: من خدا هستم و در زیر عبای من به جز خدا وجود ندارد. من بودم که قوم نوح را غرق کردم، من بودم که قوم عاد و ثمود را هلاک و عذاب نمودم.(شرح شطحيات، ص: 44) توقیع امام زمان عج در لعن حلاج مهمترین بحثی که درباره حلاج وجود دارد، نامه ای می باشد که صاحب الزمان عج به حسین بن روح نوشتند و در آن نامه محمّد بن علىّ بن بلال، و حسين بن منصور حلّاج، و محمّد بن على شلمغانى معروف به ابن ابى العزاقر- لعنهم اللَّه-، را لعنت کرده و از آنها برائت جستند زیرا این افراد ادعای نیابت خاص از امام زمان عج داشتند. (الإحتجاج ج2، ص: 478)
حلاج و نوبختی و صدوق حلاج بعد از ادعای نیابت خاص از امام زمان عج، نامه ای به ابو سهل نوبختی که از بزرگان شیعه بود نوشت و در آن نامه ادعای بابیت خود را مطرح نمود . نوبختی در پاسخ او گفت: اگر در ادعای خود راست گو هستی باید بتوانی موی سر و ریش من را که سفید شده است، سیاه نمایی . حلاج نیز از اجابت این خواسته درماند و نرد همه رسوا شد. حلاج به قم هم آمد و نامهاى به پدر شیخ صدوق نوشت و گفت : «من فرستاده امام زمان و وكيل او هستم.» چون نامه او به دست على بن بابويه رسيد، آن را پاره كرد و دستور داد که آورنده نامه حلاج را از پاها و گردن گرفته و از حجره خانه بیرون اندازند. (الغيبة ص: 401)
مرحوم داود الهامی محقق معاصر در موضوع عرفان و تصوف می نویسد: یکی از کسانی که فتوی به قتل حلاج داد و به خط خود نوشت که او واجب القتل است حسین بن روح وکیل و نماینده خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بود و علمای بزرگ شیعه که معاصر حلاج بودند یعنی ابو سهل نوبختی و علی بن بابویه و مرحوم شیخ صدوق و قطب راوندی چهار تن از پیشوایان شیعه حلاج را ساحر و ملعون و مطرود خدا و رسول و امام علیه السلام دانستند و فتوی به قتل حلاج دادند.
حلاج و تقدیس ابلیس ولی اولین کسی بود که به صراحت از آموزه تقدیس ابلیس در تصوف، پرده برداشته و علناً خود را شاگرد ابلیس خواند و عدم سجده ابلیس به حضرت آدم را ناشی از عشق او به خدا دانست و در سرتاسر کتاب "طواسین" خود به تمجید از ابلیس پرداخت .چنانکه می گوید : صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است.(شرح شطحیات ،273) در آسمان، یکتاپرستی و موحدّی مانند ابلیس وجود ندارد.(طواسین،42)
سرانجام حلاج در زمان خلافت مقتدر عباسى به جرم ادعاى خدائى و «انا الحق» گفتن و سایر ادعاهاى خلاف شرع، با حکم اقطاب بزرگ صوفیه مانند جنید و علمای شیعه و اهل سنت، به قتل رسید.
شبسترى به پیروى از گفته عطار در تذکره الاولیاء میگوید: روا باشد انا الحق از درختى چرا نبود روا از نیکبختى
مولوى در مدح حلاج می گوید : چون قلم در دست غدارى فتاد لا جرم منصور بردارى فتاد گفت فرعونى انا الحق گشت پست گفت منصورى انا الحق و برست!
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.